کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : محمدعلی بیابانی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

حاشا که راه عاشـقی بی دردسـر باشد            حاشا که عاشق شام هجرش را سحر باشد

سهمش پریشانی‌ست حیرانی‌ست ویرانی‌ست            خواهر که از حال برادر بی‌خـبر باشد


این راه را با شوق دیدار تو طی کردم            راضی مشـو بـاغ امـیـدم بی‌ثـمر باشد

انگـار تـقـدیـرم فـراق تـوست پس باید            با نا امـیـدی چـشم گـریانم به در باشد

دارم جـواب نـامـه‌ات را مـی‌دهـم امـا            با نامه‌ای که دستخـطش چشم تر باشد

تنهـا به اینجـا آمـدم اما خـیـالـت تخـت            حاشا که در قـم مـردمان بد نـظر باشد

حتی اگر داغ تو را در طوس می‌دیدم            دیگر نمی‌دیـدم تنت بی‌بـال و پر باشد

دیگر نمی‌دیدم سرت در طشت زر باشد            یا که لب خشکت اسیـر چوب تر باشد

آری تو هم هرگز نمی‌دیدی که ناموست            با قـاتـلانت چـند منـزل هـمـسفـر باشد

در ازدحــام مـردمـان بـد نـظـر بـاشـد            در زیر پـای اسب‌ها دنـبـال سـر باشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر چه سنگ صبـور برادرش باشد            نشـد کـنـار نـفـس‌هـای آخـرش باشـد

اگـر چه هـمـدم دلـتـنـگی بـرادر بود            نـشد زمـان غـم و درد دلبـرش باشد


رضا رضا به لب و اشک نامه خوانش بود            سپـرد سر به سفـر تا کـبوترش باشد

گـذاشت پا به بیـابـان هـجـر تا شـاید            فراق سر برسد تا که در برش باشد

تب فـراق برادر اگرچه او را کشت            نـشد که هـمدم جـسم مطـهـرش باشد

نکُـشته شکـر خدا پیش او بـرادر را            ندیده نیـزه نشـین رأس انورش باشد

هزارشکر که ناموس حق ندید اینبار            نـگـاه قـوم حـرامی بـرابـرش بـاشـد

نگشته ذوب دلش در حرارت گودال            به آه و ناله چو مبهوت حنجرش باشد

نـدیـده خـنـدۀ بـی‌شـرم سـاربـانـی را            نـدیـده حـرمـله‌ای سـایۀ سـرش باشد

نـدیـده کـوچـۀ پُـر کـیـنـۀ یهـودی را            که با شکنجه نگهبان معجـرش باشد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد. متاسفانه ابیات زیر به گونه‌ای است که گویی باید این اتفاقات می‌افتاد و حضرت معصومه چنین آرزوی داشته که چنین مصیب هایی ببیند و حالا که نشده افسوس می‌خورد!!! عبارت « نشد که » در ابتدای ابیات چنین معنایی را القاء می‌کند و این موضوع برای آمال و آرزوها می‌آید نه مصیبت ها همچنان که در دو بیت اول « نشـد کـنـار نـفـس‌هـای آخـرش باشـد» این عبارت خوب نشسته و معنا به درستی منتقل می‌شود

تب فـراق برادر اگرچه او را کشت            نشد که شاهـد تـاراج پـیـکـرش باشد

نکُـشته پیش نگـاهش کسی برادر را            ندیده نیـزه نشـین رأس انورش باشد

امام زادۀ موسی بن جعفر است و ندید            نـگـاه قـوم حـرامی بـرابـرش بـاشـد

نگشته ذوب دلش در حرارت گودال            نشد که زائر رگ‌های حنجرش باشد

مدح و مرثیۀ حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمّد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این بارگاه قدس که از عرش برتر است            آرامگـاه دخـتـر موسی بن جعـفر است

جانم فـدای گـنبد زردش که سال‌هاست            خورشید از تشعشع نورش، منّور است


بر شانه‌های گرم حرم تکیه کرده مست            این دو مناره که به بلندای محشر است

در چشم ما، زمرّد و دُرّ و عقیق و لعل            گرچه رواق‌ها همه از سنگ مرمر است

جایی که شهر قـم، حـرم آل فاطمه‌ست            تولیّتـش به عهـدۀ او تا به محشر است

عـطر مـزار گـم شده را پـخـش می‌کند            قبری که عکس واضحی از قبر مادر است

او خواهر امام رضا نه، که عشق اوست            اصلاً بگـو که دار و ندار بـرادر است

از اشـتـیاق آمدنش سمت شهـر طـوس            فهمیده‌ام امام رضا، جان خواهـر است

مثل برادرش شده، یعنی که پـلک‌هاش            زخمی ز فرط گریه بر آقای بی‌سر است

با گریه خو گرفته کنارش دو چـشم ما            جایی که اشک دیدۀ او روضه پرور است

خـیـلی شـبـیه حـال رباب است حال او            از بس به یاد خشکی لب‌های اصغر است

زهـر جـفا چه‌ها که نکرده‌ست با دلش            در این دقـایقی که نفـس‌های آخر است

هر چند داغ دیده و هجران کشیده، باز            شکر خدا که روی سرش، دست مَعجر است

یک لحظه رو به جانب گودال کن ببین            زینب هنوز خیره به رگ‌های حنجر است

شلاّق و کعب نیزه و سیلی به یک طرف            زخـم زبان شمر ز هر چیز بدتر است

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

باز است از حریم تو چندین در بهشت            هم دخـتر بـهـشتی و هم خواهر بهشت

قم در هجـوم حـادثه‌ها ایمن از بلاست            پُر کرده دور شهر تو را مرمر بهشت


در انـحـنای چـشم همه جـلـوه می‌کـنـد            در ایـن حـریـم زاویـۀ دیـگـر بـهـشـت

از لطف حوض توست اگر منعکس شده‌ست            در چشم خلق صورت واضح تر بهشت

در ساحـل مرام تو پهـلـو گـرفـته است            افـتـاد اگر کـنـار حـرم لـنـگـر بـهـشت

روزی اگر به دیـدن تـو قـد عـلـم کـنـد            اصلا بعـید نیست بـسـوزد پـر بـهـشت

از آن زمـان که قـم حـرم اهل بیت شد            تشبیه شد به صحن تو سر تا سر بهشت

: امتیاز

مدح حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : جعفر ابوالفتحی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خیر کـثـیر و معـنی آیات کـوثـر است            قائم مقام حضرت زهرای اطهر است

او فاطمه است، فاطـمۀ دیگر قم است            عرش خدا به زیر قدم‌های او گم است


او دختر است، دختر یک نور بی‌حد است            او خواهر است، خواهر سلطان مشهد است

او شافعه است، شافعۀ روز محشر است            هستی ز اوست، هستی موسی ابن جعفر است

موسـای این قـبـیلـه به او فخـر می‌کند            عالـم به هر وسیله به او فخـر می‌کـند

از کـودکـی عـصـای ولـی خــدا شـده            از هر بدی، به دست خدایش رها شده

از قلعه‌های علم و ادب، درب، کنده است            روح الامین به عرش علومش پرنده است

حُجب و حیا ز هر عملش آبرو گرفت            مولا رضا ز آب وضویش، وضو گرفت

در بحر حق بسان سفینه است مرقدش            و شعبه‌ای ز خاک مدینه است مرقدش

خـیـل ملائکـه هـمه حـیـران درگهـش            امـثـال بـهـجــتـنـد غـلامـان درگـهـش

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

اینجا فروغ عشق و صفا موج می‌زند            نور خدا به صحن و سرا، موج می‌زند

اینجا که طورِ جلوه و سینای ایزدی‌ست            از هر کـرانه نـور خـدا مـوج می‌زنـد


اینجا مـطاف اهل زمین است و آسمان            وز شـهـپر فـرشـته فـضا مـوج می‌زند

لـبـیک از زبـان اجـابـت تـوان شـنـیـد            در این فـضا که نور دعا موج می‌زند

اینجا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخ            از شش جهت فـروغ ولا موج می‌زند

از جـلـوهٔ جـلال تو، ای مظهـر کمال!            نـور صـفـا در آیـنـه‌هـا مـوج مـی‌زنـد

در کوی تو که ساحل امن است و عافیت            دریـای بی‌کـران صـفـا مـوج مـی‌زنـد

ای کـعــبـهٔ امـیـد کـه در بــارگــاه تـو            نـور امـیـد در هـمـه جـا مـوج می‌زنـد

دسـتی به دسـتـگـیـری دل‌ها دراز کـن
وین عـقـده‌ها ز کار دل خـسته باز کن

ای آســتــان تـو حـــرم کــبــریـا شــده            وی خـاک آسـتــانـهٔ تـو مــاســوا شـده

ای فـرش آسـتـانـهٔ تو، شـهتپـر مـلـک            وی خاک راه تو به نـظـر کـیـمیا شـده

ای کـعـبـهٔ امـیـد خـلایـق که درگـهـت            رشک منا و مروه ز سعی و صفا شده

ای زائـر حـریـم تـو در بـارگـاه قـدس            مشمول فیض و رحمت بی‌مـنـتها شده

رنگین کمان مهر به چرخ جلال توست            یا قـامـت سـپـهـر به تـعـظـیـم تـا شده؟

معـصـومهٔ شـفـیعـه تویی، اِشـفـعی لـنا            ای شهـره در شـفـاعـت اهـل ولا شـده

گـویم مـدیح تو که ز لطف تو تا کنون            بـر روی من هـزار در بـسـتـه وا شـده

گـل‌های طـبـع من ز نـسـیـم عـنـایـتت            خـرم شده، شـکـفـته شـده، دلـربـا شده

تـا بــارگـاه تــو حــرم اهــل‌بـیـت بــاد
مـا را اگر غـمی‌ست غـم اهـل‌بیت بـاد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

مـا گــدائـیـم گـدائـیـم گـدای دو حــسـن            زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن

وای اگر نان خور هر بی‌سر و پایی بشویم            روزی ما گره خورده به وفای دو حسن


زنــده و مُــردۀ مـا فــرق نـدارد فــردا            اگـر امـروز نـمـیـریـم برای دو حـسـن

تا فـدایی سـر قـاسـم و مـهـدی هـستـیـم            هست پشت سرمان دست دعای دو حسن

تا ابـد هر چه خـلیفه است فدای علی و            تا ابد هر چه کریم است فدای دو حسن

با حـسن‌های عـلی تا که رفـاقـت داریم

هـمه جـا تـا ابـد آقـایی و عـزت داریـم

بـاز هم‌ معجـزه، در دل هـیجان می‌آید            در جهان عطر دل انگـیز جـنان می‌آید

این چه سری است که امشب به مشام جانم            عـطـری از نـیـمه مـاه رمضان می‌آیـد

کـیـنه تـوزان جـمل زیر لحـد پـوسیدند            در عوض باز حسن جان به جهان می‌آید

چه گنهکار چه مؤمن همه مهمان هستند            حـضـرتِ خـیـر رسانِ هـمگـان می‌آیـد

به زمین کرده قـدم رنجه شهنشاهی که            وقت مدحـش، قـلم شعـر به جان می‌آید

باز طـوفان بلا را زده پس کـشتی دین

آمـده یــازدهـم‌ مـرشـد جـبــریـل امـیـن

نیست غم گر نکند دست کسی وا گره‌ام            نوکـر حـلـقه به گـوش حـسن سامـره‌ام

شـده‌ام شـاپـرک شـمـع وجـود پـسـرش            ایمن از بی‌کسی و درد و غم و دلهره‌ام

شده در سامره تصویر دو گنبد از نور            مثل بین الحرمین خاص ترین منظره‌ام

تا ابد هر چه گـشایش به فـدای گـره‌ای            که چـنـین کرد پـنـاهـنـدۀ این مـقـبـره‌ام

نـفـس فــاطــمـی‌اش راه نــشـانـم داد و            اربعین خورد رقـم ناب‌ترین خاطـره‌ام

شده‌ام بی‌سر و سامان دو تا شش گوشه

هرچه دارم همه قربان دو تا شش گوشه

خوش به حال شب تاری که تو گردی سحرش            کعبه یعنی دل هر کس که شد عشقت گوهرش

جان به قـربان همان گـرگ بیـابانی که            تاجِ هم صحبتیِ با تو نشـسته به سرش

پـدر و مـادر من بـاد بـه قـربـان کـسی            که گذشته است به عشق تو ز مادر پدرش

جان به قربان بزرگی که شده همچو سگان            کـاسه لـیـسیِ غـلامان تو تـنهـا هـنرش

جز تو اصلا چه سپهری است که سهمش بشود            حضرت مهدی موعود بگـردد قـمرش

من کـی‌ام مـدح شهـنـشاه سـماوات کنم

»کار من نیست که بنشینم و املات کنم»

منِ دل مُـرده که در وادی غـم‌ها ماندم            دور از فـیـض مسیحـای مسیـحا مانـدم

عـشـقـتان شد پـر پـرواز دو عـالـم امـا            مـن اسـیــر اگـر و شـایـد و امـا مـانـدم

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد            بین طـوفـان بلا بی‌کـس و تـنهـا مانـدم

اربـعـیـن رفـت و نـدادنـد محـلم اصـلا            آه از قـافــلـۀ کـرب و بـلا جـا مــانــدم

کـورتـر شد گـره‌ام هـر چه تـقـلا کردم            من فـقـط منتـظـر روضه زهـرا مانـدم

روزگاری شده که روز، شب تاریک است

خوب کن حال مرا فاطمیه نزدیک است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

چه گنهکار چه مؤمن همه مهمان هستند            حـضـرتِ خـیـرسانِ هـمگـان می‌آیـد

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

ای جـانِ جانِ جانِ جانم یا أباالمـهـدی            ای تـا ابـد نـام و نـشانـم یا أباالـمهـدی

وقت سحـر هر دانۀ انگـور می‌گـوید:            ای بـاغـبـانِ مـهـربـانـم یا أبـاالـمـهدی


این آتش دیـریـنه‌ام را شعـله‌ور تر کن            بـگـذار بی‌تـابت بـمـانـم یا أباالـمهـدی

دستان تو مثـل حـسن آورده رزقـم را            ای بـانیِ هر لـقـمه نـانم یا أباالـمـهدی

قند مکرّر! یا حسن! ای حُسنِ مادرزاد            شـیـریـنیِ طـعـم دهـانـم یا أباالـمهـدی

قسمت شود در سامرا در جشن میلادت            در صحن، مولودی بخوانم یا أباالمهدی

امشب به عشق تو؛ دوباره عهد می‌بندم            با حضرتِ صاحب زمانم یا أباالمهدی

هر صبح مشتاقانه «وَاكْحَلْ ناظِري» خواندم*            روشن شـود تا دیـدگـانم یا أباالمـهـدی

بر قـامتِ زیبای فرزندت همین جمعه            آمین بگو دردت به جانم یا أباالمهدی!

: امتیاز
نقد و بررسی

* فرازی از دعای عهد: وَاكْحَلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، و با نگاهي از من به او ديده‌ام‏ را سرمه بنه، و در گشايش امرش شتاب كن.

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دوره‌گردی می‌کنم دور و برت بابُ‌الکرم            من گدایی می‌کنم در محضرت بابُ‌الکرم

ای یکی مـانـده به آخـر ای امـامِ دلـربا            من دخیل افتاده‌ام پشتِ درت بابُ‌الکرم


زادۀ دهــم ولـی اصـلاً هـدایـت زاده‌ای            نامِ زیبای حسن شد زیـورت بابُ‌الکرم

صاحب عصر و زمان را تو پدر هستی و عشق            ای بـقـربانِ گـلِ نـام آورت بـابُ‌الکـرم

یا امامِ عسکری وا کن دری بر روی من            چون سیاهی می‌شوم در لشگرت بابُ‌الکرم

سامرایت را هوس کردم بده یک تذکره            خواهشاً دعوت‌نما این نوکرت بابُ‌الکرم

گرچه کمتر می‌شود یادت میانِ روضه‌ها            می‌کِـشم آقا خجـالت در برت بابُ‌الکرم

نامِ زیبایت که گفتم هستی‌ام آتش گرفت            یادم آمد از عموی مضطرت بابُ‌الکرم

یا امامِ عسکری حالا که پهن ست سفره‌ات            روضه می‌خوانم فقط از مادرت بابُ‌الکرم

پیشِ چشمانِ حسن نیلوفری شد صورتش            گریه کن قربانِ چشمانِ ترت بابُ‌الکرم

فاطمیّه می‌رسد رزقی بده از اشک و آه            می‌رسد ناله ز سمتِ حنجرت بابُ‌الکرم

دستِ من برگیر جانِ مهدیت، گرچه بدم            دوره گردی می‌کنم دور و برت بابُ‌الکرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر ولادت امام عسکری تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. البته به روایتی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چهل روز بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است که مصادف با ولادت امام عسکری است لیکن عنوان فاطمیه مختص روایات ۷۵ ( فاطمیه اول) و ۹۵ روز ( فاطمیه دوم) بعد شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم  است.

فاطـمـیّه آمده رزقـی بـده از اشک و آه            می‌رسد ناله ز سمتِ حنجرت بابُ‌الکرم

مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محمد کیخسروی نوع شعر : سرود وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

مشکـین زلفـت شد سر خـط خـبرها            پـیـچـیـدگـیـش عـلت جـلـب نـظـرها

وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست            قـطعا طبیـعی باشد اینگـونه ثـمرها


جلوه نـمـودی و از این جلـوه نمایی            گوشه نشین گـشتـند مجـموع قـمرها

در معرض تیـر نگـاهـت می‌نـشیـنم            تـأمـین امـنـیت کـنـد گاهی خـطرها

پـرواز در آب و هـوای سـامـرایـت            امـیــد و آمـال تــمـام بـال و پَـر هـا

دلـدادگی و دلـسـپــردن کــار مـاهـا

کـار تو هـم تـبـدیـل نـوکـرها به آقـا

غیر از در این خـانه‌ات جایی ندارم            من میـثـم عـشق شـمایم سر به دارم

ایـل و تـبـار و نـسل در نـسلِ تو آقا            هـسـتم غـلامت با همه ایل و تـبارم

مِی خوردم و میخـانه‌ها را رفتم امّا            سـر از خـمـار عـاشـقـیت بر نـدارم

ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد            از بــرکـتـش حــالا دلـی آبــاد دارم

از آن زمان که روزیم دست تو افتاد            سـکـه شـده الـحــمـدلله کـارو بــارم

رد کردن سائل ز درگاهت محال است

آقـا گـدایی از شـما اوج کـمال است

آقــا بــرای هــر دلـی دلـــدار بـایـد            وقـت کـرامت‌ها گـدا هـوشـیـار باید

چونکه ندارم در بساطم جـنس نابی            کـهـنـه کـلافـی بـر سـر بـازار بـاید

باده ز تاک عسکری گیراست خیلی            پس جـام آن سـاقـیِ کـهـنه کـار باید

طوری خرابت کشته‌ام که خود بسازی            این ساختن ورنه دو صد معمار باید

سر می‌دهـم پـای تو بی ‌اما، اگـرها            شـاید نـدارد حرف من، ایـنـبار باید

خانه دهی من را به شهـر سامرایت

یا که عنایت کن به ما رزق شهادت

قـطره شود واصل به دریـا آخر سر            مجـنـون بمـاند فـکـر لـیلا آخـر سر

جایی که درماندم صدا کردم حسن جان            نـوکـر بـیـارد رو بـه آقـا آخـر سـر

در ابــتــدای راهــم و بـایـد بــمـانـم            با لطـف زهـرا پـای تو تا آخـر سر

هـر سـال گـفـتم سـامـرای تو می‌آیم            امـا دوبـاره مــانـده‌ام جـا آخـر سـر

من اربعین هر جا سلامی عرض کردم            دادم سـلام بــر شـمـا را آخــر ســر

امـشب بـرای ما ابالـمـدی دعـا کـن

این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هـمـیـشه پـشت هـر دلی دلـدار بـاید            وقـت کـرامت‌ها گـدا هـوشـیـار باید

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و رفع ایراد موجود بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

طوری خرابم کرده‌ای که خود بسازی            این ساختن ورنه دو صد معمار باید

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

کسی که ماه شب چـارده اسیرش بود            سرِ تمامی افلاک، سر به زیرش بود
کسی که دست خدا دستِ دستگیرش بود            هزار چشمۀ جوشان پی کـویرش بود


بهشتِ حُسن، گل حُسنِ بی‌نظیرش بود            صفات حضرت الله در ضمیرش بود
ببین که خانه هادی چه محشری شده است
بیا طلیـعـۀ مـیلاد عسگری شده است

تـمـام پـهـنـۀ عـالـم شـکـوفـه بـارانش            فـرشـته‌ها و مـلائـک طـلایـه‌دارانش
به وسعت دو جهان، خوان ریزه خوارانش            فـرشـتـه‌هـای خـداونـد هـمـجـوارانش
جـحـیم شعـله‌کـشان از فـراق یارانش            بهشت گـشته بهـشت از گل بهـارانش
به بارگاه سعادت، زمان هم عهدی ست
سرود اهل زمین، ذکر یا اباالمهدی ست

ز عرش، حضرت جبریل بر زمین پُل زد            ز فرش، دیده عالم به عرشیان زُل زد
لـبـم به مـدح گـل فـاطـمـه تـوسـل زد            دلـم به مـصحـف آیـات او تـفـعُّـل زد
شکوفه‌های سرشکم یکی یکی گل زد            مِیِ جـنون ز خروش تحـیرم غـل زد
دوبـاره خاص‌تـرین بنـدۀ خـدا شـده‌ام
کـبــوتـر حــرم امـن ســامــرا شـده‌ام

کـتاب نـوکـریم را مـرور کـردم بـاز            شکـسـتـه‌های دلـم را بلـور کردم باز
قـیـامـتی به دل اهـلِ نـور کـردم بـاز            به ذهنِ خلوتِ شعرم خطور کردم باز
ز صحن‌های حریمش عبور کردم باز            نگاه، مثل سلیـمان به مـور کردم باز
خمیده سرو قـدم، در حریم هجـرانش
چه خوب می‌شد اگر می‌شدیم مهمانش

به شوق و ذوق زیارت، دلم چه محزون شد            مسیلِ کـوثرِ چـشمم شریعۀ خـون شد
فراق دیدم و قـلبم دوباره مجـنون شد            کـتیبه‌های حرم آه… سِرِّ مکـنون شد
کبـوترم که غـریـبانه بـاز مدفـون شد            نگو که نوکرت از این حریم بیرون شد
دلم گرفته در این روزها برای حسن
خـدا کـند بـشود باز، سـامـرای حسن

: امتیاز

مدح و ولادت امام عسکری علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با تو در نسل حسین ابن علی آمد حسن            شادمان از این ولادت بوده صد درصد حسن

تو شدی ابن الرضای سـوم این خاندان            پس نوشتم سامرا ابن الرضا، مشهد حسن


با دلیـل آقـای ما نامت حـسن بـرداشته            چونگه این خیل گدا، قطعاً می‌خواهد حسن

هیچ کس نشنیده که سائل به هر دینی، شود            از جوار مضجع تو دست خالی رد حسن

هشت جنت را اگر یکجا ببخشد حق به من            تو نباشی ارزنی حـتی نمی‌ارزد حسن

آن حسن که نه حرم، نه صحن، نه گلدسته‌ای            لااقل داری به عشق آن حسن گنبد حسن

خلق می‌گویند خورشید آمده روی زمین            وقـتی از کوچه شبـیه ماه می‌آید حـسن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با دلیـل آقـای ما نامت حـسن بـرداشته            آخر این حد سائل و محتاج می‌خواهد حسن

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر ولادت امام عسکری خذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. البته به روایتی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چهل روز بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است که مصادف با ولادت امام عسکری است لیکن عنوان فاطمیه مختص روایات ۷۵ ( فاطمیه اول) و ۹۵ روز ( فاطمیه دوم) بعد شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم  است.

فاطـمیه آمده دنیا ز بـسکه مـادری‌ست            از همین آغاز داد از داغ زهرا زد حسن

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مخمس

تـلالـوء ‌نــور خــدایـی‌ حـسـن            جـمـال ذات کـبـریـایـی ‌حـسن
خـدا، خـدا‌، خـدانـمـایی‌ حـسن            ذکـر شـریف تو چـه‌ها می‌کند


حسن‌ حسن” شور بپا می‌کـند

ای گـل خـوشـبوی عـلی‌النّـقی            مــیــوۀ مـیـنـوی عـلـی‌الـنّـقـی
آیــنــۀ روی عــلــی ‌الــنــقّــی            مـدیـنـه شـد مـدیــنـۀ دیـگـری
به یمن مـیلاد تو ای عـسکری

مـادر تو سـلـیـل و بابا، عـلـی            یــازدهـم جـلــوۀ بـابـا، عــلـی
یـا عـلـی و یـا عـلـی و یا عـلی            شکـر خـدا فـاطـمـه دلـشاد شد
کف بزن عـالـم حـسـن‌آباد شد

قبله حسن، مسجد و منبر حسن            کعبه حسن، منا و مشعر حسن
حـجِّ قـبــولِ حـیّ داور حـسـن            کعبه به طوف حرمت مشتری‌ست
حج حقیقی، حسن‌العسکری‌ست

یـا قـمـر ابـن قـمـر ابـن قـمــر            منکر نـور تو شود کور و کر
ای پــدر نــاجـی‌ نــوع بــشـر            به عالمی امن و امان از شماست
مهدی‌صاحب‌الزمان از شماست

جـمـال بی‌مثال ‌حق، ای‌ حسن            تـجـلّـی جــلال هـر پــنــجتـن
پرده‌نشین باش گه از مرد‌ و‌ زن            نـور تو بـایست وسـاطـت کند
شیعه به عصر غیبت عادت کند

شـیــر درنــده شــده رام شـمـا            کـنـگــرۀ عــرش مــقـام شـمـا
هشت بـهـشت است بـنـام شما            پرنده روح تو محـبوس نیست
حـقـیقت امام مـحـسوس نیست

هـوایـی‌ام، مـرا بـبـر تـا حـرم            بـه خـانـۀ خـدا بـبـر، تـا حـرم
بـاز بـه سـامـرا بـبـر تـا حـرم            «ای حـرمت قـبلۀ حاجـات ما
یاد تو تـسبـیح و مناجـات ما»

دوبـاره مست‌ مستمستم کنید            مـستِ میِ روز الـسـتـم کـنـیـد
با دو حسن، خـدا پـرستم کـنید            لـعــن بــنـی‌امــیّــه روی لـبــم
شکر خـدا، من‌ حسنی ‌مـذهـبم

سلام بر دو نـور در مشرقـین            سـلام بـر دو دلـبــر عـالـمـیـن
سلام ما بر حسن و بر حـسین            مـرغ دلـم بـه سـامـرا می‌رود
حسن به لب، به کربلا می‌رود

سلام بر خـسرو خوبان حسین            سلام بر شـاه شـهـیدان حـسین
سلام بر امـام عـطـشان حسین            ای که فلک از عطشت سوخته
داغ تـو را خـدا به دل دوخـته

: امتیاز

مدح امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

محاصره‌ست ولی جای هیچ دلهره نیست            که نـور لَم‌ یَـزَلی قابل محاصره نیست

تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است            نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست


کدام‌ بند و اسارت؟ که دست فضل کسی            چنین به میمنۀ روزگار و میسره نیست

بگـو به بحـث بیـایـنـد اهل شـایـعـه را            اگر که در دلشان ترسی از مناظره نیست

به زور حـیله و تحـریم و شایعـه، کارِ            کسی که کار دلش با خداست یکسره نیست

کسی که درس گـرفت از امـام یازدهم            به وقت حصر، گریزنده از مخاطره نیست

کسی که درس گـرفت از امام یـازدهم            به وقت جنگ در اندیشۀ مذاکره نیست

کسی که شیفتۀ زرق و برق سامری است            مـرام او که مـرام امـام سامـره نیـست

به حج نرفت و سفارش به اربعین فرمود            چنین گشوده به سوی ظهور، پنجره نیست

چـقدر درس گرفتیم از او ولی افسوس            هنوز سیـرۀ او نام هیچ کـنگـره نیست

: امتیاز

مدح و ورود حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به شهر قم

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا کویرِ قم سراغ از ساحتِ دریا گرفت            آمدی و بر لـبِ ایـران تـبـسّـم پـا گرفت

آمدی و شـهـد شـد تـقـدیـرِ شـوره‌زارها            تا زمین شـیریـنیِ نـام تو را بـالا گرفت


خاک پایت شد! شبیه تک‌تکِ گل‌هایِ سرخ            آمد و زیـر قـدم‌های تو قـلـبم جـا گرفت

حضرت معصومه‌ای و چشم‌هایم فرش توست            با تو ایران رنگ و بویِ حضرت زهرا گرفت

سر به زیر و با وقاری! از حریم چادرت            لذّت و شیرینیِ حُجب و حیا معنا گرفت

تا ابـد شد خانۀ خـورشـید، بیت‌النّـورِ تو            ماه از لحن مناجات تو نورش را گرفت

حضرت أختُ‌الرضا ای‌کاش تأییدم کنی            دوستت دارم! بگو چشمت مرا آیا گرفت؟!

رو زدم بر دختر موسی بن جعفر بودنت            چون همیشه بهترین را دختر از بابا گرفت!

: امتیاز

مدح و ورود حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به شهر قم

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

بـانـو به خـاک‌بـوسی‌تـان زائـر آمدم            از لـطـف بیـکـرانـه حـق ذاکر آمدم

بـار گـنـه بـه دوش تـمـنـا کـشـیـده‌ام            آلـوده بـوده لـیک کـنون طاهـر آمدم


قـبله‌نـمای شهر قمی قائمه به عرش            با سـینـه‌ای ز مهـر شما چـاکر آمدم

احرام بسته‌ام که طوافت کنم‌ ز شوق            با ذکـر یا کـریـمـه و یا فـاطـر آمـدم

دیدم‌ که ‌صبر درس ‌الفبای ‌عاشقی‌ست            عـاشق شدم به درگـه‌تان صابر آمدم

حالا کـریـمه‌ای و همه سـائلت شدند
حـوران جـنـتّان هـمگی مایلت شدند

تـو آمـدی و آبـروی کـشـورم شـدی            شیعه ‌شدم‌ ز یمن ‌تو، بال‌ و پرم شدی

حـبـل‌المـتـین من شـده‌ای‌ دخـتر امام            بهـر اصـول دین هـمۀ بـاورم شـدی

از مشهـد الرضا به‌ حـریم شما رسم            چو روز حشر شافعـۀ محشرم شدی

ره‌توشه‌ام ‌بهمحضرتان سربه ‌زیریاست            تا مشتری اشک دو چـشم ترم شدی

گوید امام هـشـتم شیـعه به هر نفـس            فخریه می‌دهم که شما خواهرم شدی

با خّـط نـور بر سر ایوان قـم نوشت
آورده‌ای نـسـیم گـل یـاس از بهـشت

در شوره زار قم تو بهشت آفرین شدی            بر تشنه‌گان ‌این ‌کویر تو ماء معین شدی

تـا بـارگـاه قـربِخـدایی وسـیـلـه‌ای            یعنی ‌برای ‌قرب، تو حبل‌المتین ‌شدی

بـاب الـحـوائـجّـیِ پـدر را بـهـانـه‌ای            زهرای ‌دیگری تو به‌ این سرزمین شدی

مـن بـنــدۀ نــگــاه کـریـمـانــه تــوأم            تا قـبلـه‌گـاه دیدۀ عـیـن ‌الیـقـین شدی

نام تو زینت همه عالم چو فاطمه‌ست            یعنی تو چهل چراغ به ‌عرش ‌برین ‌شدی

بر شاه‌ طوس ‌خواهری، از نسل‌ کوثری
دریک کلام کوثر موسی‌بن جعفری

حال از مقدم‌‌ تو ببین روضه‌خوان شدم            تـا لایـق عـنـایـت و الـطـافـتان شـدم

زنهای قـم به پای شما گل فـشانده‌اند            من در غمی چو قـلۀ آتشـفـشان شدم

با عـزّت آمدی و دلم رفت تا به شام            تا راویت ز مجـلس نامحـرمان شدم

زینب کجا و مجـلس نامحـرمان کجا            من‌ روضه‌خوان چوب ‌و لب ‌و خیزران ‌شدم

چشمت ندیده است سری را به نیزه‌ها            همراه نیـزه سوی خـرابه روان شدم

دیدم ‌که ‌کودکیبهروی ‌خاک‌ خفته ‌است
شرح فـراق با سر ببریده گفته است

بی‌بی چه گویم از غم و اندوه بیشمار            از ماجرای تشنگی و طفل شیرخوار

بی‌بی چه گویمت ز اسارت به سوی شام            از طعنه‌های و هلهله از ظلم نیزه‌دار

بی‌بی چه گویمت ز غم ‌و غصۀ‌ رباب            از ظلم و جـور نسل یهـودی نابکار

بی‌بی چه گویم از شرر و آتش عدو            از روی بام بر سر زینب که عهده‌دار

بوده کـفیل دخترکانی که از عـفـاف            هاجر به‌پای محملـشان بوده پرده‌دار
بی‌بی بهقم شکسته نشد حرمت شما
وای از دل شکـسته زهـرای کـربلا

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه خداوند برای حضرت مریم در سوره مریم جایگاه خاص و برگزیده تعیین کرده است بیت زیر تغییر داده شد

بوده کـفیل دخترکانی که از عـفـاف            مریم به‌پای محملـشان بوده پرده‌دار

ورود حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به شهر قم

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تویی که از نفست لفظ یار شیرین است            نگار گر که تو باشی نگار، شیرین است

قرار بوده از اول به هـدیه جـان بدهـیـم            زمان بگو و مکان که این قرار شیرین است


اگـر بـنـاسـت بــمـیـرم بـرایــتـان بــانـو            تمام عـمـر شـود انـتـظـار شـیرین است

قـدم زدی به دیـاری که شوره می‌بـارید            ز یمن مقـدمتان شـوره‌زار شیرین است

غم از سـرم به سر آمد شدم مدیـنـۀ غـم            اگر شوی به غمم غمگسار شیرین است

اگر به دار جـنـونـم کـشـنـد از غـمـتـان            به خطً خون بنویسم که دار شیرین است

غبار راه تو بانو ز شهـر سـاوه گـذشت            در آن دیار پس از آن انار شیرین است

دعـا نما که بـبـیـنـیـم رقـص تـیـغ دو دم            که رقص خصم کشِ ذوالفقار شیرین است

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نزول کـرده‌ای، ای آیـه‌های روشن من            خوش آمدی به خرابه؛ بهـار گلشن من

بـنـفـشــه زار تـنـم آمــده بـه اسـتـقـبـال            هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن من


تـو بـارگـاه تـنـت آسـمـان پـنـجـم شـد!            بیا که سر بگـذاری به خـاک دامن من

هماره تـولـیت گـیـسـوی تو بـا من بود            شدند باد و سـنـان و شـراب دشـمن من

به بوریای تو تا حشر غبطه خواهم خورد            دوبـاره دسـت بـیـنـداز دور گـردن من

همیشه صوت تو، آویز گوش های من است            اگر چه پنجۀ غارت، شده است رهزن من

ز ضرب سیلی دشمن فقـط همین گویم            بلندتـر شـده حـالا صـدای شـیــون مـن

مرا به قـصـد فـدک می‌زدنـد قـنـفـذهـا            شبیه فاطمه بوده است جان سپردن من

خرابه نه، حرم من رواق علقـمه است            که عرش شانۀ ساقی شده است مدفن من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تنور خولی تغییر داده شد

هماره تـولـیت گـیـسـوی تو بـا من بود            شدند باد و تـنـور و شـراب دشـمن من

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و فرستادن زجر به دنبال ایشان و ... تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـلـنـد مـرتـبـه بـودم، ز نــاقـه افــتــادم            بلندتـر شـده حـالا صـدای شـیــون مـن

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : روح الله قناعتیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

ﺷـﻜـﻮﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﺧـﺘـﺮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ            ﺳﺮﯼ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﻫـﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟـﺶ ﻏـﻨﭽﻪ می‌ﺯﺩ            ﻭﻟﯽ ﮔﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﻠﺒﯽ ﻣﻬـﺮﺑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ


ﻣـﯿـﺎﻥ ﻫـﻖ ﻫـﻖ ﻭ ﻻﻻﯾـﯽ ﻭ ﺍﺷـﮏ            ﺩﻭ ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

زبـان بـسـته اگر چه در قـفـس بود            کـبـوتـر بـود، حـسّ آسـمـان داشت

ﻧـﻪ ﯾـﺎﺭ ﻭ ﯾـﺎﻭﺭﯼ، ﻧـﻪ ﻫـﻢ ﺯﺑـﺎﻧـﯽ            ﻧﻪ ﻫـﻢ ﺑـﺎﺯﯼ ﻣـﯿﺎﻥ ﻛـﻮﺩﻛﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺳـﺮ ﺑــﺎﺯﺍﺭ ﺷــﺎﻡ ﻭ ﻛـﻮﭼـﻪ‌ﻫـﺎﯾـﺶ            ﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﻠﯽ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻃﻌﻨﻪ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ

دقیقاً " مثل ﺯﻫـﺮﺍ ".... ﺭﺍﻩ می‌ﺭﻓﺖ            ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﻫﻤﯿﻦ ﻛﻪ ﻟﺐ ﺯ ﻟﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺩﻕ ﻛﺮﺩ            ﺯ ﺑﺲ ﻟﺐ ﺟﺎﯼ ﭼﻮﺏ ﺧﯿﺰﺭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺗـﻨﯽ ﺗُـﺮﺩ ﻭ ﺷـﻜـﺴـﺘﻪ ﻣﺜـﻞ ﺷـﯿـﺸـﻪ            ﻛﻪ ﯾﻚ ﺧﻂ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﺶ ﺍﺭﻏﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺑـﻨـﻔﺶ ﻭ ﺯﺭﺩ، ﻧﯿـﻠﯽ، ﺍﺭﻏـﻮﺍﻧﯽ ....            ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺯﻥ ﻏـﺴـﺎﻟﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﺁﺏ مـی‌ﺭﯾﺨـﺖ            ﻭ ﺁﯾـﻪ ﺁﯾـﻪ ﻛـﻮﺛـﺮ ﺑـﺮ ﺯﺑـﺎﻥ ﺩﺍﺷـﺖ

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دقیقاً " ﺷﻜﻞ ﺯﻫﺮﺍ ".... ﺭﺍﻩ می‌ﺭﻓﺖ            ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

بیت الغـزل هر غـزل ناب رقـیه است            خورشید علی‌اصغر و مهتاب رقیه است

«نزدیک‌ترین راه به الله حسین است»            نزدیک‌تـرین راه به ارباب رقیه است


در بــاب بــرآوردن انــواع حـــوائــج            یک باب خدا دارد و آن باب رقیه است

در زاویۀ عـرش خدا قاب بزرگی ست            نامی که شده زینت این قاب رقیه است

در خلـوت خود معـتکـفـند اهل محبّت            در مسجد این طایفه محراب رقیه است

دردانـۀ اربـاب که با دست ابا الـفـضل            از چشمۀ کوثر شده سیراب رقیه است

حـاجـت طـلـبـیـدنـد از او عـالـم و آدم            زیرا که فقط مهر جهان تاب رقیه است

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

کنارِ زخم‌هایت زخمِ من انگار چیزی نیست            به جانِ چشمِ تو این چشم‌های تار چیزی نیست

ندارم آب؛ وقت شستشویت اشک‌هایم هست            ولی پیشِ سرت انگار این رگبار چیزی نیست


نپرس اینقدر، از من نیمۀ تاریکِ ماهم چیست؟!            خسوفم را تماشا کن؛ نکن اصرار، چیزی نیست

نخواه از دخترت تا روسری بردارد از مویش            که زیرِ سایۀ این چادرِ گلدار چیزی نیست

نبین بر گونه‌ام حکّاکیِ ذکرِ عـقیقـت را            به دستِ ساربان یک شب شدم بیدار، چیزی نیست

نپرس از گوشواره، از النگو، از گلوبندم            فقط یک چند باری رفته‌ام بازار، چیزی نیست

به هرکس خیمۀ سوغات را می‌گشت می‌گفتم            ببین گوشِ مرا؛ دست از سرم بردار؛ چیزی نیست

گلِ سرخِ بدون ساقه در گلدانِ سرنیزه!            نبین پای مرا؛ این زخم‌های خار چیزی نیست

: امتیاز